خاطرات یک دیوانه

خاطرات و حرفهای یک دیوانه ی دیوانه

تبلیغات تبلیغات

جایگاه

به وقت بیست و هفتم اسفند چهارصد و سه ساعت تقریبا هشت شب. داشتم فکر میکردم اگه الان تو این جایگاه شغلی و اجتماعی نبودم تو این تاریخ داشتم چیکار میکردم؟؟ اگه شغلم یه چیز دیگه بود؟ اگه مجرد بودم؟ اگه یه جا دیگه بودم؟؟ خیلی دوست داشتم میفهمیدم..... من توی رویا زندگی میکنم.جذاب تره... مثلا اگه سال ۸۷ اون جایگاه شغلی مدیریت تبلیغات درست میشد الان توی استراحت بودم. اگه اون کارخونه داروسازی رو خریده بودیم احتمالا داشتم برای سفر اروپای عید برنامه میچیدم.اگه مجرد
برچسب‌ها: میفهمیدم, داروسازی
خاطرات یک دیوانه ، ۱۴۰۴-۰۱-۲۰ ، متفرقه
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها